شکیب آرمان
۰۹ جون ۲۰۲۰



یادنامۀ جانباز آگاه و نترس سامائی انجنیر "داوود"

یاددهانی از سربازان سامائی و سائر مبارزان راه آزادی و طریقت انقلاب کشور که در مصاف با دشمنان غدار خلق و کشور با کارنامه های سرشار از شجاعت، استواری، مقاومت، خودگذری و حماسه آفرینی در اوج سلامت فکری و در پرتو اندیشۀ پیشرو عصر، آگاهانه و مصمم تن و جان خود را در پاسداری از حریم آزادی انسان و شرافت انسان های این سرزمین، و به ویژه در دفاع از حقوق پایمال شدۀ کارگران، دهقانان و سائر زحمتکشان کشور ما فدا کرده اند، کاریست درخور ستایش و دَینی است بر گردن روندگانِ راه آن رفتگان جاوید.
هزاران تن از اندیشه وران و عملورزان انقلابی، آزادیخواهان، فرهنگیان، ملی گرایان و همرزمان و هموطنان گمنام ما که به دست آدمکشان و جلادان "خلق و پرچم" زنده به گور شدند، آگاهانه چون آرش تیرانداز با رها کردن تیر و نثار جان، مرز میان عزت و ذلت را مشخص ساخته و خود به ابدیت شتافتند و بر قله های رفیع جاودانی حماسه سازان خلق افغانستان جای گرفتند.
آری این پیشمرگان با قربانی جان و تن خویش، در راه حریت و آزادی، رفاه و سروری خلق، برای زندگی بدون اسارت و بردگی، برای سعادت نسل بعدی زحمتکشان افغانستان با دنیای آرمانی عاری از ستم و استثمار در دل تاریخ کشور ما خوش درخشیدند و به ابدیت ماندگار پیوستند. تاریخ حماسه ساز کشور ما با داشتن مجید ها، یاری ها، رهبر ها، سرمد ها، شریف ها، جرأت ها، رستاخیزها، بهمن ها، فیض احمد ها، مینا ها و سائر رهبران پیشتاز و جانباز عصر خود و با هزاران انقلابی، سرباز و چریک شهری و روستائی تیرانداز که در راه تنبیه جلادان و دشمنان ملی و تاریخی مردم این سرزمین، آگاهانه آماج ضربت تیر خویش را انتخاب می کردند، بر خود می بالد. این ستارگان در آسمان نیلگون کشور ما هنوز که هنوز است و تا ابد می درخشند، ناظر بر اَعمال ما اند و از آن دوردست ها مسیر روندگان راه را پرتوافشانی می کنند تا کاروان پیشروندۀ انسان های مترقی با تشخص راه از چاه و چاله، مسیرت درست رسیدن به هدف را بپیماید.
هژدهم جوزا بنا بر سنتی و به گونه ای، روز تجدید میثاق با مجید و سائر همرزمان و جانبازان راه رهائی و انقلابی در کشور است که از فردایش تا جوزای دیگر، پای تعهدات عملی به مثابۀ محکی بر جدیت و یا عدم جدیت روندگان راه، در پی می آید. به پیشواز چهلمین سال جاودانگی مجید بانی و رهبر جاودانۀ سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما)، یادبودی از یک سرباز نترس خلق می کنیم که از موضع انقلابی در سنگر مجید بزرگ در جنگ رهائیبخش خلق افغانستان علیه استعمار و ارتجاع خوش درخشید و با زندگی و مرگش در خدمت اهداف و آرمان سازمانش و در خدمت زحمتکشان و صف ستمدیدگان ایستاد؛ در برابر استبداد حاکمان جبار و ستمگران زمانه اش با آرمان انقلابی در میدان های نبرد در صف رزمندگان سامائی چون امواج خروشنده به پیش شتافت؛ و در آخرین آزمون، شکنجه های جانکاه دژخیمان "خلق و پرچم" نتوانست استواری قامت رسای مبارزاتی و دشمن ستیزش را خم نماید. او این صبوری در برابر شداید زندگی را از مردمش آموخته و خصال عالی انقلابی را در دبستان سازمان پرافتخارش در جریان عمل، آموزش و خودسازی مستمر انقلابی، کسب کرده بود. قسمی که در میان مردمش می زیست و کوهی از مشکلات اقتصادی خانواده اش را در جریان تحصیل به دوش می کشید، به همان گونه در برابر متجاوزان کشورش و باند فاشیست "خلق و پرچم" لحظه ای مبارزه را فراموش نکرد و در برابر شکنجه تا پای جان مقاوم و استوار ایستاده و در آخر با گام های پرطنین مرز تاریخ را عبور و پا به سرزمین جاودانگی گذاشت.
در این  مناسبت خجسته، این یادنامه در عین حال کوششی است برای تجدید عهد و میثاق ما با آن آرمان های شکوهمند ناتمامی که این قهرمانان و سربازان جان بر کف راه رهائی خلق برای رهروان راه شان، برای مبارزان نسل های آیندۀ کشور شان از ‌خود به جای گذاشته اند. تعهد عملی و راستین ادامه دهندگان راه انقلابی و آزادیخواهی در قبال این همه جانفشانی ها، کارنامه ها، قهرمانی ها، استواری ها و پیکار های بی امان انقلابی آن همرزمان و آزادیخواهان رفته همراه با آرمان تحقق نیافتۀ شان، که خود ودیعۀ بزرگی است؛ رهروران امروز و فردا را قادر می سازد که ضمن سرمشق قرار دادن الگوی شان، از آن آموخته، الهام گرفته و راه و رسم شان را می توانند به سلاحی مبدل کنند و با آن سلاح، قلب قاتلان شان را نشانه بگیرند. این جا منظور، الزاماً حذف فزیکی دشمنان ملی و طبقاتی مردم افغانستان و قاتلان فرزندان مبارز خلق نه، بلکه به زیر کشیدن سیطرۀ استعماری ــ طبقاتی و نشانیدن حاکمیت مردمی ــ انقلابی به جای آن است.
این سرباز دلیر و آگاه سامائی انجینر داوود نام داشت. این چریک شهری یکی از صد ها سامائی دلیر کشور بلاکشیدۀ ما بود که در راه آزادی خلق پابرهنۀ کشور از قید سلطه گران و اشغالگران سوسیال امپریالیسم روس و چاکران غدار و جلاد "خلق و پرچم" تا آخرین لحظات حیاتش رزمید و به پای تعهدادش در سازمان ازادیبخش مردم افغانستان برای ایجاد جامعه ای فارغ از هرگونه ستم، استثمارو تبعیض متعهد ماند. او در برابر ستمگستران، جلادان  و شکنجه گران درنده خوی در شکنجه گاه صدرات و زندان پلچرخی با سائر همرزمانش قهرمانانه تاب مقاومت آورد و سرانجام در شکنجه گاه مخوف پلچرخی تیرباران و در پولیگون با سائر همسنگرانش به دست پست ترین و درنده ترین خوکان تبهکار (جلادان دستگاه آدمکش خاد) جاودانه شده و اجساد مشبک و استخوان های شکستۀ شان در کنار هم در گور بی نشان دسته جمعی زیر خاک مدفون شد.
اوود در سال ۱۳۳۵ش در محلۀ خله چان ولسوالی گذرۀ ولایت هرات در یک خانوادۀ فقیر دهقانی پا به عرصۀ وجود گذاشت. در سن هـفـت سالگی در سال ۱۳۴۲ شامل مکتب ابتدائیۀ وزیر فتح خان ولسوالی گذره گردید. با وجود شرایط بد اقتصادی خانواده اش، در یک دست کتاب و در دست دیگرش بیل و داس بر سر مزرعه، دوران آموزشی ابتدائیه و لیسه را موفقانه سپری نمود. او در سال ۱۳۵۴از لیسۀ وزیر فتح خان فارغ التحصیل و پس از سپری نمودن موفقانۀ امتحان کانکور، به پوهنځی انجنیری پوهنتون کابل راه یافت.
سال های پایانی تحصیلاتش در لسیۀ وزیر فتح خان مصادف بود به حاکمیت پر از اختناق جمهوری قلابی سرداری و تپ و تلاش و فعالیت های مخربانه و نقب زنی وطن فروشان "خلق و پرچم" در دایرۀ آن نظام. در آن زمان با وجود فروکش کردن جنبش دموکراتیک نوین «جریان شعلۀ جاوید» از حالت پرتب و تاب علنی به صورت مخفی، در ولایت هرات به خصوص از دو مرکز و ‌پایگاه لیسۀ جامی و لیسۀ وزیر فتح خان، جلب و جذب بیشتری از شاگردان صورت می گرفت. در هرات روشنفکران انقلابی به رهبری "رستاخیز" بزرگ و یارانش با فعالیت مخفی، جمع وسیعی از روشنفکران را در راه تدارک ابزار انقلاب دموکراتیک نوین با اندیشۀ پیشرو عصر در برابر استبداد رژیم جمهوری سرداری جمع و متحد ساخته بود. داوود در دوران فراگیری درس در لسیۀ وزیر فتح خان، تحت تأثیر افکار انقلابی استادانی چون زنده یاد استاد قد‌وس خان کارمند و زنده یاد استاد سلطان احمد خان و سائر استادان و همصنفان وهمقطارانش قرار گرفت و به یُمن خصائل انقلابی با پشتکار و روحیۀ خستگی ناپذیری، از او یک سرباز خلق (چریک ) شهری و عنصر انقلابی آگاه به بار آمد.
در جریان تحصیل در پوهنځی انجنیری آزمون زمان و بستر مبارزه از داوود این جوان آزاده و انسان از خودگذر، منور، صبور، مؤدب و مبارز با سودای مبارزاتی خدمت به خلق؛ چنان رفیقی ساخت رزمجو با اخلاق انقلابی که همرزمان و همسنگرانش شیفتۀ خصائل انقلابی او شدند. همزمان با شامل شدن در پوهنځی انجنیری پوهنتون کابل، داوود با تعدادی از روشنفکران و فعالان جریان فروکش کردۀ دموکراتیک نوین به کار و پیکار و فعالیت های سیاسی مخفی مشغول شد. در رخصتی های زمستانی با کارگران و دهقانان و عده ای از روشنفکران محیط خویش کار و فعالیت سیاسی می کرد.
پس از کودتای ننگین هفت ثور، به اثر گزارش یکی از همصنفی هایش از ولایت هرات، توسط دو خائن و خودفروختۀ سرسپردۀ امین جلاد به نام های "نثار احمد" محصل انجنیری و دیگری به نام "امین الله " محصل پوهنځی اقتصاد در همدستی با یک باندسیت خلقی دیگری به نام "عبدالحق بیتاب"، شناسائی شده و تحت تعقیب قرار گرفت. این جاسوس خلقی امین نام بی آزرم امروز ننگ زنده بودن را حمل می کنند و فعلاْ در گمرک هرات مشغول دزدی و اخاذی است و از بیت المال و از جیب مردم دزدی می کند.
همزمان با تجاوز سوسیال امپریالیسم اشغالگر روس، عرصۀ فعالیت های سیاسی در مرکز ولسوالی کذرۀ ولایت هرات تنگ تر شد. انجنیر داوود به اجبار محل بودوباشش را با رنج بیکران ترک گفته و مجبور شد که در رخصتی زمستانی به خانۀ خود نیاید. او با مخفی شدن در ولسوالی شافلان، پشتون زرغون به نخودفروشی خود را مشغول کرد. بدین وسیله، داوود خود ‌و خانواده اش را از لحاظ مالی از  پول و عوائد نخودفروشی تأمین می کرد. این زمانی بود که عضویت پرافتخار سازمان آزادیبخش مردم افغانستان (ساما) را حاصل کرده بود. این رزمندۀ سامائی بی هراس از طرف شب به کار های سازمانی اش می پرداخت و از طرف روز کار نخودفروشی اش را پیش می برد. در جریان تحصیل در پوهنتون کابل با سائر رفقایش طبق دساتیر "ساما" به صورت مخفی در انحام وظائف (چریک شهری) تیراندازی دلیر و پیشتازی شد.
پس از تجاوز روس رهزن، این رزمندۀ دلیر و چریک ماهر سامائی در سال ۱۳۶۰ در زمان حکومت پوشالی شاه شجاع ثانی (ببرک کارمل) با یک تعداد از یارانش از جمله انجنیر معین الدین جامی و نزده تن همرزم سامائی اش به اسارات درآمد. پس از تحمل شکنجه های جانگذاز جسمی و روانی و خوار ساختن شکنجه گرانش، با شانزده پاکباز سازمانی همزنجیرش در پولیگون پلچرخی به دست جلادان حرفه ئی "خلق و پرچم" جا‌ودانه شد.
اینک خاطره ای از یک همسنگر و هم بند زنده یاد انجنیر داوود را نقل می کنیم که برای این مناسبت فرستاده است: "انجنیر داوود جوانی مبارز خوش برخورد، متعهد و از خودگذر بود. به دلیل این که از نگاه پایۀ طبقاتی در یک خانوادۀ دهاتی محروم در ولسوالی گذره چشم به جهان گشوده بود، لزوماً دلبستۀ مبارزه در جمع متشکلی که علیه تجاوز، ارتجاع و نابرابری های اجتماعی استوار قدم به میدان مبارزه گذاشته بودند، بود . چنان چه به صف مبارزان پاک سرشت سازمان آزادی بخش افغانستان (ساما) پیوست. انجنیر داوود با همۀ صفات و مشخصات عالی اجتماعیی که داشت، جوان آگاه، باایمان، پرتلاش و نترسی بود و در همۀ حالات منافع مردم طبق دستورالعمل سازمانی در اولویت کاری اش قرار داشت.
جای دارد که یک چشم دید خود را که در یک مأموریت مشترک سازمانی با هم داشتیم، بازگو نمایم . در سال ۱۳۵۹ش همراه انجنیر داوود موظف به یک مأموریت انقلابی شدیم. متأسفانه در جریان اجرای مأموریت بودیم که پولیس محل مطلع شد و ما در محاصرۀ نیروهای امنیتی قرار گرفتیم. از جائی که شب بود و منطقه تاریک، ما با سرعت محل خویش را تغییر دادیم و نیرو های امنیتی هراسان هر طرف فیر می کردند و ما از حلقۀ محاصره نجات یافتیم. پس از دور شدن ما از آن محل، هنوز هم نیرو های امنیتی مصروف آتش باران منطقه بودند. وقتی به منطقۀ امن رسیدیم، متوجه شدم دست داوود زخمی شده است و عاجل به خانۀ یک دوست رفتیم و لباس های خود را تبدیل کردیم و زخم دستش را پانسمان کردیم. او تا سه روز به لیلیه نیامد، چون زخمی بودن دستش برای جاسوسان "خلقی ــ پرچمی" سؤال برانگیز بود. چیز جالبی که باید یاد آور شوم، این که هر دوی ما از کلاه های سیاه که فقط جای چشم را سوراخ کرده بودیم، استفاد کردیم و همان کلاه ها را به فکر این که باز شاید در آینده استفاده کنیم، با خود آورده بودیم. در حالی که اگر به طور عادی در راه هم توسط پولیس بازرسی می شدیم، خودش یکی از ثبوت جرم بود که خوشبختانه طی مسیر یک و نیم ساعتۀ پیاده روی، به چنین مشکلی مواجه نشدیم".
به قول یکی از یاران آن زنده یاد که فعلاً در قید حیات است، در آخرین پایوازی که مادرش به همیاری حفیظ الله معلم از یاران متعهد به "ساما" و مسعوده خانمش که در شفاخانۀ زایشگاه کابل به صفت (پرستار) انجام وظیفه می کرد، به پایوازی اش رفتند؛ در آخرین نامه اش برای مادر و خانمش چنین نوشت « دیگر به پایوازی من نیائید » و به طور یاد گار یک جفت کفش که مادرش در هرات از پول رشته گری، لحاف دوزی و... برایش تهیه کرده بود و یک کرتی اش را فرستاد. او با آخرین یادگار و نشانۀ محبت به مادرش چنین تحفه ای را فرستاد. او می دانست که جلادان "خلق و پرچم" در جریان تحقیقات با نه گفتن و سکوت این فرزند انقلابی مقاوم و صبور خلق، دیگر شکیبائی خود از دست داده بودند و تحمل زنده بودن او را نداشتند. جواسیس، شکنجه گران و تبرزنان به قامت این سرو آزادۀ سامائی و دیگر فرزندان انقلابی و آزادیخواه خلق افغانستان، اگر موجود باشند یا معدوم؛ در دادگاه خلق افغانستان و سامای انقلابی باید محاکمه شوند که دیر یا زود چنین خواهد شد.
نام این مبارز گمنام و صد ها تن از سربازان گمنام سازمان آزدیبخش مردم افغانستان که زنده به گور شده اند، با ثبت در اوراق زرین تاریخ مبارزات "ساما" همراه با شناسنامۀ پرافتخار مبارزاتی شان، بر تارک تاریخ جنبش آزادیبخش و انقلابی مردم افغانستان می درخشد.
یاد این دهقانزادۀ آگاه که زندگی کوتاه، اما پربارش را در راه آرمان محو ستم ملی و طبقاتی در پیکار با دشمن نقاب پوش بشریت ــ سوسیال امپریالیسم ــ متجاوز روس و باند تبهکار و میهن فروش "خلق و پرچم" وقف کرده و خو‌نش را به عنوان هدیۀ ارزشمندی، من حیث یک پیشمرگ توده ئی نثار رهائی کشور و مردم تحت ستمش از چنگال خونین هیولای روسی و رژیم مزدور، در طبق اخلاص تقدیم مادر وطن کرد و سلاحش را به زمین نگذاشت و تا پای جان به مبارزه اش ادامه داد و به آرمانش وفادار ماند؛ برای روندگان راه رهائی همه جانبۀ مردم ما، در مبارزۀ رهائیبخش علیه امپریالیست های اشغالگر و غدار امریکا ــ ناتو و ارتجاع بومی که برای نوشیدن خون مردم ما متحد می شوند؛ سرمشق خوبی بوده و سخت آموزنده است.
در این برهۀ تاریک زمانی، راه نجات کشور و رهائی کامل مظلومان کشور ما همین است: با الهام از کارنامه ها و راه و رسم جانبازان رفته، در روشنائی اندیشه های روشنائی بخش بزرگان راه، با تقویت نیرو های پیشرو و آگاه سازی و بسیج خلق در نهاد های رزمجو، باید در راه آرمان متعالی رهائی ستمکشان متحدانه گام برداشت. باید از این راه رفت. راه های دیگر به سراب، هدر دادن نیرو، انفعال، سازش و انقیاد می انجامد.
فقط از این طریق است که روندگان راه آزادی و انقلابیی که به پایان سلطۀ استعماری ــ ارتجاعی می انجامد، به ویژه راهیان سامائی راه پرافتخار مجید و همرزمان جانبازش، می توانند و باید از هزاران جانباز بنام و گمنام راه رفتۀ سامائی و غیرسامائی تجلیل شایسته به عمل آورند. این یگانه معیار و مِلاک جدی بودن است.

جاوید باد خاطرات تابناک انجنیر داوود و فرد فرد سامائی!
مرگ و نفرین بر قاتلان خلق و جلادان این جانبازان ماندگار!
۰۷جون ۲۰۲۰